جواب معرکه
یکی بود یکی نبود غیر خدای مهربان هیچ کس نبود یک تابلویی بود که اسمش تابلوی مخفی بود تابلوی مخفی یعنی مخفی بود اما بقیه تابلو ها معمولی بودند مثلا اسم های معمولی داشتند اما اولین تابلویی بود که اسمش تابلوی مخفی بود تابلوی نمی توانست با دوست هایش بازی کند چون تابلوی مخفی یک روح بوده است و کسی نمی تواند او را ببیند یک روزی تابلوی مخفی گفت:(من چکار کنم؟آخه هیچ کس منو نمی بینه😔)خداوند جواب داد:(ای تابلو تو آفریده ی من هستی!من تو را با چوب درست کردم تو یک نعمتی 😊اما اگر میخواهی با دوستانت بازی کنی باشه پس به تابلو معمولی دعوتت می کنم تابلو گفت:(مرسی ای بهترین دوست دارم ) و تابلو ی مخفی تبدیل به تابلوهای دیگر و با دوستانش دوست شد و ماجرا را طریف کرد
معرکه😊